لاو تمــــــــــــــــــــــــرکز
تـازه خـاطــره
شـروع مــﮯ ڪـنـد
بـہ چـڪہ ڪـردטּ /.
+ افـشـیـטּ صـالـحـے
کـولـی شـده بــود ! ! !
بــه هــر گــوشــه از ایـن دنـیــا سرکـــ می کشـیــد ،
پـــیِ آدمــ ـ ــ میــ گــشــ تـــ . . .
گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن . . .
گـفـت: فــقـط مــن ؟
گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .

آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند
همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .
پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم ،
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی ، بعد از چند ماه به همکاری ،
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
هــــــمیشه حرارت
لازم نیست ...
گاهی از سردی یک نگاه ...
می توان ... آتش گرفت ...!!
کودکی، دخترکی ، موقع خواب ,,,
سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید:
زندگی چیست؟
پدرش از سر بی صبری گفت:
زندگی یعنی :عشق,
دخترک با سر پر شوری گفت:
عشق را معنی کن!
پدرش داد جواب:
بوسه ی گرم تو بر گونه ی من ,,,
دخترک خنده برآورد ز شوق, گونه های پدرش را بوسید ,
... زان سپس گفت:
پدر ...
عشق اگر بوسه بود... بوسه هایم همه تقدیم تو باد !
بــرای ِ چـشـم گـشــودن
بـه یـك واژه ی رویـــایـی
بـــرای ِ فـــردا...
مـدّتهــــاسـت
در دیــــروز جـــا مـــانـــده ام !!!
بیچاره عروسک دلش میخواست زارزار بگرید ، اما خنده را بر لبانش دوخته بودند !
هروقت با تیکه های شکسته ی دله یه نفر یه پازل دله جدید براش ساختی
هنر کردی...
××× خط فقــــــر ×××
جــایی میاטּ " بود و نبـــود " توست
...جایی میاטּ دار و نـــدار مـــن...
تنهـــا قدم میزدمـ
و تمام ِ حواســـــم به تو بـــــود
چـه زود خیس شدمــ !
كاش جاے باران
تــــو را از خدآ میـــ خواســـتم ...
تو نرفتی
نه ، تو هنوزم اینجایی
باید قبول کنی فراموش شدی ....
همین....
خسته تر از هر روزم
كاش میشد گوشه ای می نوشتم
خدایا خیلی خسته ام
فردا صبح بیدارم نكـــــــن.!!
هر چقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید ..
.من دارم او را ترک میکنم!!
با هرکی طرف شدیم به اعتماده ما تجاوز کرد ,
من موندم مگه اعتماده ما چقدر سکسیه که همه بهش تجاوز میکنن؟
محبت نیاز به ترجمه ندارد .....
همه ی موجودات آنرا حس میکنند و به آن نیازمندند...

تا مـــــن
در مـــرور خـاطِــراتـَــم
وَقـــتــے از کنـــار تــو رَد مـــے شـَــوم.
تنــــــم نـَـلـــــرزد…..
بغضـــــم نـَگیــرد…..
!!!!!!!!!!
كــــمی آرامــــتـــر تنـــــها شــــو
بی صـــــدا تــــر بـــشــــكــــن
آهــــســــتــــه تـــر سراغـــــش را بگـــــیـــــر
مـــمــــكــن است بــــیـــدار شــــود
وجــــــــدان نــــــداشتــــــه اش !
خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را
رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست تو را
التفاتی به اسیران بلا نیست تو را
ما اسیره غم و اصلا غم ما نیست تو را

به بودن ها دیر عادت کن،
و به نبودن ها زود...
آدم ها نبودن را بهتر بلدند...!!!
از گریه ی زیاد چشمانم دیگر توان دیدن ندارد
اما...
شامه ام توان استشمام بوی تو را دارد
.
.
.
پس هنوز در انتظار آمدنت مینشینم...
درست زمانی که بایـــد باشـــــ ــ ـــــــــــی
Power By:
LoxBlog.Com |