لاو تمــــــــــــــــــــــــرکز

بعضی از نگاه ها، صدای قشنگی دارند.....

نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 2:42 توسط *_*شرافتی*_*| |

قلب من

قالی خداست

تار و پودش از پر فرشته هاست

پهن کرده او دل مرا

در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب

برق می زند قالی قشنگ و نو نوار من

از تلاش آفتاب ...

نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 2:30 توسط *_*شرافتی*_*| |

میدانم اینک کجا هستم

همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم

همانجایی که انتظارش را میکشیدم

و هر زمان خوابش را میدیدم

آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....

در آغوش عشق

بی خیال همه چیز

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 23:17 توسط *_*شرافتی*_*| |

خدایـــــــــــــــــــــــــــا . . .

اینکه میگی از رگ ِ گردن نزدیکتری و این حرفا ،

در سطح ِ شعور و درک ِ من نیست بقرآن ! !

یه دیقه بیا پائین ،

بـــغــــلــــــم کـــــــــــن . . .
.
.
.

نوشته شده در جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 23:3 توسط *_*شرافتی*_*| |

یادمان باشد در این گرانی
احساس مان را خرج بی احساسی های کسی نکنیم
که سرانجامش ورشکستگی ایست !

نوشته شده در پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 23:13 توسط *_*شرافتی*_*| |

زن ها گاهی اوقات چیزی نمیگویند

چون به نظرشان لازم نیست كه چیزی گفته شود

با نگاهشان حرف میزنند...

به اندازه یك دنیا حرف میزنند

هرگز نباید از چشمان هیچ زنی ساده گذشت...!!

نوشته شده در چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 22:36 توسط *_*شرافتی*_*| |

از کارتون توی یک اداره مدرن راضی نیستین؟
[تصویر: 5f28fbc8c6e0.jpg]

پس این چی؟
[تصویر: b296ab4f2db7.jpg]

هنوز هم از گرسنگی مینالید؟
[تصویر: 95aa4e62b22c.jpg]

پس این چی...؟؟؟؟؟؟؟؟
[تصویر: 13eb3f7a1d5e.jpg]

از پیاده روی های روزانه تون خسته شدین....؟؟؟؟؟؟
[تصویر: 24d21019de5e.jpg]

پس این چی....؟؟؟؟؟؟
[تصویر: f4183315762e.jpg]

هنوز قدر محبت و مراقبت های والدینتون رو نمیدونین.....؟
[تصویر: 60f6b0d12934.jpg]

پس این چی....؟؟؟؟؟؟
[تصویر: ad21787ac648.jpg]


Louis Vuitton کافی نیست؟ مارک های جدید تر میخواین؟
[تصویر: d1a9651497a3.jpg]

پس این چی.....؟؟؟؟؟؟
[تصویر: d383ec94720d.jpg]


همیشه به یاد داشته باش:
وقتی از وضعیت زندگیت شکایت میکنی،مردمانی هستن که برای داشتن زندگی مثل زندگی تو و بودن به جای تو هرکاری حاضرن بکنن....
همچنین وقتی از وضع غذات شکایت میکنی، انسان هایی هستن که از نداشتن تکه نانی میمیرند....
پس....


از آنچه هستی شادمان باش....


و به خاطر آنچه داری شکرگذار.....

نوشته شده در چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 21:55 توسط *_*شرافتی*_*| |

دیگر به همه چیز شکـــ کرده امـــ !!!

می گویند : اب نطلبیده ، مُـــــراد استـــ .

هر چهــــ بالا پایین می کنمــــ

نمیـــ فهممــــ

اینـــ چشمانمــــ پس کـــِـــی مراد میگیرند؟؟

نوشته شده در چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:35 توسط *_*شرافتی*_*| |

تف بر این زمین!

کاش در ذهنم می ماندی و در دنیایم متولد نمی شدی

این زمین خاکی ارزش قدم های آسمانیت را ندارد

تف بر این هوا !

هوایی که بی شرمانه مسیر ریه هایت را می پیماید

و از حرارت وجودت گرما می گیرد

تف بر این سرنوشت !

بر این اشک !

بر من !

بدجور دلم گرفته ،

تف بر این دل

نوشته شده در چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:20 توسط *_*شرافتی*_*| |

خواستم همسفر قلبم باشی نه یک رهگذر بی وفا!

پیش خود می گفتم تویی نیمه گمشده من،

اما بعد فهمیدم که هم تو را گم کرده ام هم نیمه ی دیگر خودم...

نوشته شده در سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 23:8 توسط *_*شرافتی*_*| |

کمبود خواب
با یک روز مرخصی حل می شود.
کمبود وقت
با مدیریت زمــان.
سایر کمبود ها نیـــز علاجی دارند ...
با کمبود دست هایت چه کنــم ؟!

نوشته شده در دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 15:18 توسط *_*شرافتی*_*| |

از یک عاشق شکست خورده پرسیدم:

بزرگ ترین اشتباه؟ گفت عاشق شدن

گفتم بزرگ ترین شکست؟ گفت شکست عشق

گفتم بزرگترین درد؟ گفت از چشم معشوق افتادن

گفتم بزرگترین غصه؟ گفت یک روز چشم های معشوق رو ندیدن

گفتم بزرگترین ماتم؟ گفت در عزای معشوق نشستن

گفتم قشنگ ترین عشق؟ گفت شیرین و فرهاد

گفتم زیبا ترین لحظه؟ گفت در کنار معشوق بودن

گفتم بزرگترین رویا؟ گفت به معشوق رسیدن

پرسیدم بزرگترین ارزوت؟ اشک تو چشماش حلقه زدو با نگاهی سرد گفت: ( مرگ)




خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری
منچون تویی را دارم
وتو چون خود نداری

نوشته شده در یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را د,ارم که تو ,در ارش کبریایی, خود نداری منچون ت,ویی را دارم, وتو چون خود ند,اری,,ساعت 22:51 توسط *_*شرافتی*_*| |

فـــآحشـهـ را خــُدا فاحشه نکرد...

مـَردانی فاحشه کردند که وقت تقسیم نــان، او را مــُحتــاج تکه نانی گذاشتند

تا هر وقت لَنگــِ هم آغــوشی شدند،

او را به تـِـکـهـ نانی بخرند.................


دلم می خواد صبح

وقتی كه بیدار میشم "خودش" تو بغلم باشه نه "یادش"

نوشته شده در یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:,دل,م می خواد صبح ,وقتی كه بیدا,ر میشم "خودش," تو بغلم باشه, نه "یادش" [ac,tivityTitle] ,ساعت 17:24 توسط *_*شرافتی*_*| |

میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره

چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی

مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری ، همینطوره مگه نه



باید یاد بگیریم :

استاد تغـیـیـر باشیم نه قربانی تقدیر؛

در بازی زندگی اگر عـوض نشویم، تعـویض می شـویم ...

.

نوشته شده در شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 18:1 توسط *_*شرافتی*_*| |

فقـط بگو

چگونه رفتن و نبودنت را باور کنم ؟؟؟

وقتی آغوش من هنــــــوز

بوی بودنت را میدهد...

نوشته شده در شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 17:59 توسط *_*شرافتی*_*| |

همه چیز تمام شد:
دستی مرا رها کرد
قلبی مرا فروخت
شعری نیمه‌تمام شدم
غزلی پرپر
رها شده در آهنگِ روح‌خراش ِ رنج
تک نقطه‌ای
خاموشی آوازم را کفایت کرد...

نوشته شده در شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 17:29 توسط *_*شرافتی*_*| |

همه ی داشته هام

شده نداشتن دست هات

همه ی من

یعنی نبودن تو

دست هات...

دست هات را از تنم برنداری یک وقت!

مثل نیستی دود می شود تنم!

می دانی همه ی نفسهام

منتظر تو بودن یعنی چی ؟

می دانی ؟

نوشته شده در دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 22:42 توسط *_*شرافتی*_*| |

افکارم ورق خوردند و بر کتیبه دلم حکاکی کردم
به عکست مناز زیرانقاش و خالقش کس دیگری است
حتی اگر زیبا باشی او را تبلیغ میکنی
پس به عکس العملت بنازکه حقیقتاخالقش خودت هستی
نکندظاهرمان گولمان بزندکه باطنمان را فراموش کنیم


✔ بـاراטּ ڪہ بـنـد بـیـایـد

تـازه خـاطــره

شـروع مــﮯ ڪـنـد

بـہ چـڪہ ڪـردטּ /.

+ افـشـیـטּ صـالـحـے

نوشته شده در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:عشق,لاو,زندگی,جمله,احساسی,عکس,تصویر,هالیوود,نقاشی,زیبا,خوشگل,منظره,طبیعت,پدر,بوسه,باد,تقدیم,ساعت 18:30 توسط *_*شرافتی*_*| |

من آن ابرم که می خواهد ببارد ،
دل تنگم هوای گریه دارد ،
دل تنگم غریب این در و دشت ،
نمی داند کجا سر می گذارد

نوشته شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:من آن ابرم که می خواهد ببارد , دل تنگم هوای گریه دارد , دل تنگم غریب این در و دشت , نمی داند کجا سر می گذارد,ساعت 20:8 توسط *_*شرافتی*_*| |

گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم..........

به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند

نوشته شده در شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 15:11 توسط *_*شرافتی*_*| |

در ِ قـَلبَم

بـَرایِ هَمیـشـــه پلمپ شـُد !

بــِہ جـــرم ِ دوست داشـتَن هـایِ بـی مـورِد

لـطـفـا" دیـگـَر سـراغ آن نَیـاییــد !

حــَتـی بـا مـجـوز رَسـمـی اَز عـَقـل! . .


نوشته شده در جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 18:14 توسط *_*شرافتی*_*| |


Power By: LoxBlog.Com